گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد هشتم
[سوره النساء ( 4): آیات 19 تا 22 ] ....



ص : 138
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ وَ عاشِرُوهُنَّ
بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً ( 19 ) وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ
إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً ( 20 ) وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ
( مِیثاقاً غَلِیظاً ( 21 ) وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَۀً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلًا ( 22
ص: 139
[سوره النساء ( 4): آیه 19 ] .... ص : 139
صفحه 85 از 275
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ وَ عاشِرُوهُنَّ
( بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً ( 19
ترجمه و شرح .... ص : 139
اعراب جاهلیت و اجتماعات دیگر آن زمان نسبت به زنان بد معامله میکردند و هیچگونه حق انسانی براي آنان قائل نمیشدند و به
اندازهاي درجه زن از مرد پستتر بود که به کالا بیشتر نزدیک بود تا به انسان و یکی از خصائص اعراب جاهلیت این بود که زوجه
متوفی را از جمله ترکه میت میشمردند لذا بعضی از ورثه غیر فرزند جامهاي بر سر زوجه متوفی نهاده و او را سهم خود قرار میداد
براي اینکه او را به همسري خویش انتخاب کند و یا به دیگري شوهر دهد و از مهر او استفاده نماید و خداوند در این آیه مبارکه به
چند عادت ناپسند آنان اشاره کرده و مسلمانان را از این آئین غیر انسانی اکیدا بر حذر میدارد و دستور میدهد زنان را به خاطر
اموالشان زندانی نکنید و همچنین آنان را به خاطر حلال ص: 140
کردن مهر خود تحت فشار قرار ندهید بلکه با آنها بطور شایسته معاشرت و رفتار نمائید و به خاطر اموري که به نظر شما ناخوش
آیند باشند فورا تصمیم به جدائی و یا بد رفتاري نگیرید زیرا ممکن است شما در تشخیص خود اشتباه کرده باشید زیرا ممکن است
چیزي را که شما ناخوش میدارید خدا براي شما در آن خیر فراوانی گذاشته باشد که یکی از آنها فرزندان صالح و ارزشمند است
اینک میفرماید:
اي کسانیکه متصف به صفت ایمان به خدا و رسول او هستید به شما حلال نیست که زنان را از روي اکراه و اجبار به ارث ببرید
آنان اختیار دارند به هر کس که بخواهند میتوانند شوهر کنند و سزاوار نیست شما زنان را جزو متاع و ما ترك متوفی شمرده و
آنها را به تصرف خود درآورید و آنها را تحت فشار قرار ندهید تا مضطر گشته و چیزي از مال و صداق خود را فدیۀ بدهند یعنی
در موقع طلاق از زنان به هیچ وجه نباید به ظلم و ستم چیزي گرفت زیرا این عهد شما حرام و نارواست مگر اینکه آنان کار زشت
آشکاري انجام دهند یعنی یا عدم اطاعت و بدخلقی نشان دهند یا در مقام آزار و فحش به شوهر خود درآمده و تندزبانی بکنند یا
خلاف عفت و زنا از ایشان دیده شود در آنصورت شما معذور خواهید بود تا آنها را تحت فشار قرار بدهید تا مهر خود را حلال
کرده و طلاق بگیرند و با آنان بطور شایسته رفتار کنید و اگر از آنها کراهت داشتید یعنی به مقتضاي طبیعت آنها را دوست نداشته
باشید یا کار زشتی از آنها سر بزند شما باید شکیبائی پیشه کنید و فورا تصمیم به جدائی نگیرید زیرا بسا چیزي را که کراهت دارید
و نمیپسندید خدا در آن چیز خیر کثیري مانند به دنیا آمدن فرزند صالح یا ثواب و پاداش اخروي براي شما قرار داده است از این
آیه استفاده میشود:
1) گرفتن زن و مالش به جبر و بدون رضایت جایز نیست. )
2) طلاق زن بدون علت جایز نیست. ص: 141 )
3) نباید زن را مورد اذیت قرار داد تا از مهریهاش چشمپوشی کند. )
4) با زن بایستی به نحو شایسته و پسندیده رفتار نمود. )
5) رشته عواطف را نباید به شوائب برید. )
(19)
صفحه 86 از 275
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 141
اي گروه مؤمنان نبود حلال بر شما میراث نسوان با جدال
یعنی از اکراهشان کز سوء بخت میبرایشان از طمع گیرید سخت
یا که بر تزویجشان مانع شوید بر منال و مهرشان طامع شوید
مر رسد موتی برایشان ناگهان بر شما عاید شود میراثشان
تنگ زان گیرید بر زنها بقهر تا به عنفی بگذرند از ارث و مهر
میگرفتند از جهالت کار تنگ بر زنان از روي منع و خشم و جنگ
تا ز شوهر باز مانند و ولد مالشان تا بعد مرگ او را رسد
آمد این آیت پی انذارشان تا که نبود بر غلط رفتارشان
سخت یا گیرید بهر مهرشان تا برید آن را بزور و قهرشان
این بود دور از مروت وز سداد بل ز رسم آدمیت در نهاد
جز که از وي سر زند فعلی شنیع شاید ار ندهند مهرش را جمیع
و آن نشور است و تجاوز از عفاف باشد از آن فاش نی کذب و گزاف
زندگانی با زنان بایست نیک ز آنکه زن در عیش مرد آمد شریک
ور که ز ایشان هست هیچ اکراهتان اي بس اکراهی که شد دلخواهتان
ص: 142
هست یعنی اندر آن خیري کثیر حق نماید زهر را بر طفل شیر
اي بسا مکروه کانرا بر شما خیر گرداند ز حکمتها خدا
پس به تفریق زنان صبر و درنگ پیشه گیرید ار چه دل دارید تنگ
آن شما را هست بهتر از طلاق و اصلح آمد اتصال از افتراق
(19)
شان نزول ... 142
1) بخاري و ابو داود و نسائی از ابن عباس نقل کردهاند که اگر کسی از دنیا میرفت اولیاء وي خویش را نسبت به زوجه او )
صاحب حق میدانستند اگر میخواستند او را براي خود بزوجیت درمیآوردند و اگر میخواستند او را شوهر میدادند و خود را
سزاوارتر از دیگران نسبت به زن متوفی میدانستند تا اینکه این آیه نازل گردید.
2) به نظر بعضی از مفسرین این آیه د باره ابو قیس بن اسلت نازل گردیده است زیرا وقتی که وي وفات کرد پسرش خواست )
زوجه پدر خویش را که مادرش نبود به عقد خویش در آورد کبشه نزد پیغمبر اکرم رفت و عرض کرد یا رسول اللّه نه از شوهرم
چیزي به ارث بردهام و نه مرا رها میکنند که شوهر دیگري اختیار کنم تا اینکه آیه مزبور نازل گردید.
3) حسن بصري و مجاهد گفتهاند در دوران جاهلیت چنین رسم بود که اگر مردي از دنیا میرفت پسر او زن پدر خویش را در )
صورتی که غیر مادر او بود به ارث میبرد. و جامه بر سر وي میافکند و اگر میخواست او را به عقد خویش أنوار العرفان فی تفسیر
صفحه 87 از 275
صورتی که غیر مادر او بود به ارث میبرد. و جامه بر سر وي میافکند و اگر میخواست او را به عقد خویش أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 143
میآورد و اگر میخواست به عقد دیگري در میآورد و صداق و مهر او را خودش میگرفت سپس این آیه نازل شد و از این عمل
نهی فرمود.
4) از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که مردم در دوران جاهلیت زنان خویش را زندانی میکردند و منتظر مرگ وي )
میشدند تا از او ارث ببرند سپس این آیه نازل شد و آنان را از این عمل جلوگیري کرد.
5) از ابن عباس نقل شده است که شوهران عرب وقتی که از زن خود ناراضی میشدند از پرداخت مهر آنها خودداري میکردند تا )
ناچار شوند و مهر خود را به بخشند آیه مبارکه براي جلوگیري از این عمل نازل گردید.
ص: 144
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 144
قوله تعالی وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ.
عشر- معاشرت یعنی مصاحبت و مخالطه چنانکه در آیه مورد بحث گذشت و از این ماده است:
عشیر- یعنی دوست- خویش، همساز، معاشر، مصاحب، دمساز، همدم چنانکه در آیه 13 سوره حج میفرماید:
لَبِئْسَ الْمَوْلی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ یعنی چه بد ناصر و یاور و چه بد معاشر و همدمی است.
عشیرة- یعنی خانواده، تیره و تبار چنانکه در آیه 214 سوره شعراء میفرماید:
وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ یعنی خویشان نزدیکت را از عذاب الهی بترسان و جمعش عشائر است.
معشر- یعنی گروه مردم، جماعت زن و فرزند چنانکه در آیه 130 سوره انعام میفرماید:
مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ
یعنی اي گروه جن و انس آیا پیغمبرانی از شما به سوي شما نیامدند. و این کلمه فقط سه بار در ضمن آیات قرآن بکار برده شده و
همهاش در باره جن و انس است و جمعش معاشر است.
معشار یعنی ده یک چنانکه در آیه 45 سوره سبأ میفرماید:
وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ و این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است ص: 145
عشار جمع عشراء است به معنی ماده شتري که از آبستنیش بیش از ده ماه گذشته یا وضع حمل کرده باشد سپس این لغت تعمیم
یافته و به هر آبستنی گفته میشود چنانکه در آیه 4 سوره تکویر میفرماید:
وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ یعنی آنگاه که شتران با ارزش آبستن ده ماهه بیصاحب شده و رها گردند.
تعشیر- یعنی بانک الاغ به خاطر اینکه ده بار تکرار میشود عشاري یعنی ده نفر ده نفر چنانکه میگویند جاءوا عشاري- عشاري
یعنی چیزیکه طولش ده زراع باشد.
(19)
ص: 146
[سوره النساء ( 4): آیه 20 ] .... ص : 146
صفحه 88 از 275
اشاره
( وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً ( 20
ترجمه و شرح .... ص : 146
خداوند متعال در این آیه مبارکه قسمت دیگري از حقوق زنان را بیان کرده و توضیح میدهد: اگر پس از بردباري و حساب معلوم
شد که زندگی زناشوئی امکان ناپذیر است در این صورت زندگانی تازهاي شروع میشود حق ندارید چیزي از مهر همسر اول خود
کم کنید بلکه زن هر اندازه چیزیکه قبلا گرفته یا بعدا خواهد گرفت با خود از خانه شوهرش میبرد اگر چه قنطار و مقدار زیادي از
سیم و زر باشد. آیا براي باز گرفتن مهر زنان متوسل به تهمت و گناه آشکار میشوید در صورتی که آنچه از آنها میگیرید باطل و
ظلم و گناهی واضح است فقط در مورد خلع که طلاق بدرخواست زوجه است شوهر میتواند مقداري از مهر را بستاند و آنگاه
زنش را طلاق دهد اینک میفرماید:
اگر اراده کردید و تصمیم گرفتید که به جاي زن سابق خود که مایل نیستید با او زندگی کنید و از او خوشتان نمیآید زن جدیدي
بگیرید و شما قبلا مال ص: 147
بسیاري به عنوان مهر به آن زن دادهاید نباید چیزي از آن مال را از او پس بگیرید در حالیکه عمل زشتی هم از آن زن صادر نشده
زیرا او گناهی نکرده است تا مستحق این باشد که از او مالی بستانند سپس میفرماید آیا براي پس گرفتن مهر زنان متوسل به تهمت
و گناه آشکار میشوید تا حق مسلم آنان را پایمال کنید. از این آیه استفاده میشود مهریه زن را در شریعت اسلام حدي معین نشده
لذا با در نظر گرفتن اوضاع و احوال و رضایت طرفین میتوان براي زن مهریه زیاد تعیین نمود و این معنی از کلمه قنطار که به معنی
مال بسیار است مستفاد میگردد.
2) در موقع طلاق نباید چیزي از مهریه زن را کسر نمود. )
3) باید مراقب احکام و مقررات الهی باشیم تا مبادا به سبب فراموشی یا غفلت مورد عمل قرار نگیرد و یا بدعتی حاصل گردد. )
(20)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 147
ور که میخواهید جفتی را بدل کرد بر جفت دگر اندر محل
دادهاید آن را اگر مال فزون چیزي از وي پس مگیرید از فنون
یا که گیریدش به بهتان و گناه بهر مالی بی دلیل و بیگناه
ص: 148
شان نزول .... ص : 148
تفسیر صافی در ذیل آیه مورد بحث مینویسد: قبل از اسلام رسم بر این بود که اگر میخواستند زن اولی را طلاق بدهند و زن
صفحه 89 از 275
جدیدي به جاي وي بگیرند براي فرار از پرداخت مهر همسر خویش را متهم به اعمال منافی عفت میکردند و بر او سخت
میگرفتند تا حاضر شود مهر خویش را که معمولا قبلا دریافت میشد پس بدهد و طلاق بگیرید و همان مهر را براي همسر دوم
قرار میدادند آیه مزبور به خاطر جلوگیري از این عمل زشت نازل گردیده است.
ص: 149
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 149
قوله تعالی وَ إِنْ أَرَدْتُمُ.
رود- به فتح را یعنی طلب کردن، خواستن، رفت و آمد چنانکه میگویند:
راده رودا و ریادا اي طلبه.
از این ماده است:
ارادة یعنی قصد کردن، تصمیم گرفتن چنانکه در آیه 25 سوره یوسف میفرماید:
قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً.
ارادة در اصل قدرت و نیروئی است که از شهوت و نیاز و آرزو ترکیب شده.
ارادة اسمی است براي تمایل نفس به چیزي که حکم و فرمان انجام دادن یا انجام ندادن در آن چیز باشد و اگر واژه ارادة در خداي
تعالی بکار برده شود مراد حکم و نتیجه و پایان آن است نه تمایل و خواست نفسانی به مبدأ و آغاز چیزي زیرا او متعالی است از
معنی دل بستن و تمایل و اگر گفته شود اراد اللّه بکذا یعنی خداوند در آن حکم کرد که آنطور هست و آنطور نیست چنانکه در
آیه 17 سوره احزاب میفرماید:
إِنْ أَرادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرادَ بِکُمْ رَحْمَ ۀً مراودة یعنی طلب به نظر مجمع مراودة خواستن چیزي است با نرمی و مدارا راغب مینویسد:
مراودة آن است که با دیگري در اراده نزاع کنی و قصد ص: 150
کنی آنچه را که او قصد نمیکند و یا بطلبی چیزي را که او نمیطلبد.
قرب الموارد مینویسد: کلمه مراودة اگر با عن یا علی همراه باشد. به معنی مخادعۀ و فریفتن است چنانکه در آیه 23 سوره یوسف
میفرماید:
وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ.
رائد یعنی طالب ارواد- یعنی مدارا و مهربانی روید یعنی آرام، مشتق شده چنانکه میگویند رویدك الشعر بغبّ یعنی شعرت را
مخوان و بگذار بماند تا وقتی که کم و کاستی آن بر خودت روشن شود- مرید از نامهاي خداست یعنی آنکه آفرینش به اختیار و
اراده کرد.
ص: 151
[سوره النساء ( 4): آیه 21 ] .... ص : 151
اشاره
صفحه 90 از 275
( وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً ( 21
ترجمه و شرح .... ص : 151
آیه مبارکه بیان میکند با اینکه شوهر همسر را به عضویت و براي همبستري و تن آسائی خود او را برگزیده و هنگام تزویج مهریه
او را به عهده گرفته است اگر چنانکه از همزیستی او کراهت دارد و بخواهد او را طلاق دهد هرگز روا نیست که مقداري از صداق
وي را باز ستاند و حقوق مسلم او را از بین ببرد و پیمان محکم عقد ازدواج را نادیده بگیرد.
این تعبیر مؤثر عجیب همه آن تصورات و مشاعر و عواطف را برمیانگیزد و در برابر آن، معنی مادي کوچک از بین میرود و مرد
در هنگام فراق و جدائی با در نظر گرفتن گروه خاطرات گذشته از آن شرم میکند که چیزي را که به زن خود داده از او پس
بگیرید اینک میفرماید: چگونه چنین کاري را خواهید کرد و چطور آن را باز پس میگیرید و به گناه دروغی او را تهمت میزنید
و حال آنکه بین شما قویترین رابطه حیاتی بوده و با یکدیگر همبستر بودهاید و علاوه بر این آنها هنگام خواندن صیغه عقد که
محکمترین عهد و پیمانها است از شما پیمان سخت گرفتهاند که حقوقشان را حفظ کرده و نگهدارید از این آیه استفاده میشود:
1) از مهریه بعد از مقاربت اگر طلاق واقع شود نباید چیزي کم گردد ولی اگر قبل از مقاربت طلاق بدهند باید نصف را مهریه به )
پردازند.
(21)
ص: 152
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 152
این چگونه میکنید از وي طلب اینست تاکیدي به انکار و عجب
وانگهی بعضی رسیده است از شما بعضی دیگر را به تحقیق و رضا
و ز شما بگرفتهاند ایشان به امس عهد محکم وقت عقد و گاه لمس
(21)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 153
قوله تعالی وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ.
فضو- یعنی اتساع چنانکه گفته میشود فضا المکان اي اتسع.
و از این ماده است:
افضا- یعنی بهم پیوستن دو چیز با تماس اصل آن چنانکه میگویند افضی الرجل الی امراته یعنی به او پیوست و با او همراز شد و
وسعت پیدا کرد البته مراد خلوت کردن و هم بستر شدن است که بطور کنایه گفته میشود زیرا آن اقرب و ابلغ از تصریح است و
در خطبه 173 نهج البلاغۀ نیز میفرماید:
و ما ابقی شیئا مما یمر علی رأسی الا ... افضی به الیّ یعنی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم از آنچه به سر من خواهد آمد
صفحه 91 از 275
چیزي نگذاشت مگر آنکه به من رسانید و اطلاع داد. و در آیه مورد بحث نیز منظور این است که أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 8، ص: 153
مهریه زنان را از روي ظلم از دستشان نگیرید و حال آنکه بعضی از شما به بعضی دیگر رسیده است و با رسیدن به یکدیگر و ایجاد
علقه زوجیت مثل یک وجود شدهاید و مجمع از ابن عباس نقل کرده که کلمه افضی در این آیه کنایه از جماع و یا به قولی خلوت
صحیح با زن است مقاربت باشد یا نه و این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
ص: 154
[سوره النساء ( 4): آیه 22 ] .... ص : 154
اشاره
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَ  قا وَ مَنْ أَصْ دَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا
(122)
ترجمه و شرح .... ص : 154
این آیه چیزي را که در زمان جاهلیت حلال بوده حرام میکند و خط بطلان به دور یکی از اعمال ناپسند دوران جاهلیت میکشد و
آن را عمل شنیع و رفتاري زشت معرفی مینماید و آن عبارت از تزویج زن پدر میباشد زیرا زن پدر به جاي مادر است و همچنین
پدر در عالم خیال رقیب فرزند نباشد و شوهر دوم بطور فطري و طبیعی از شوهر اول بیزار نباشد و نیز به زن پدر شبهه ارث نرود و او
را مانند سایر ما ترك در نظر نگیرند تا انسانیت مرد و زن هر دو تنزل نکند و از اینها گذشته امکان دارد این عمل شنیع تخم نفاق
در میان فرزندان یک شخص بپاشد زیرا احتمال میرود که بر سر تصاحب نامادري میان آنان اختلافات بوجود آید لذا اسلام این
عمل را بسیار زشت و فاحشه خوانده است و آن را سبب کینه و نفرت میشمارد مگر ازدواجهائی که در جاهلیت و پیش از حرام
شدن آن در اسلام انجام گرفته که آنها را مستثنی قرار داده است اینک میفرماید:
نکاح نکنید و به عقد زوجیت خود نیاورید زنانی را که پدران شما یعنی پدر و پدر پدر هر چند بالا رود با آنها ازدواج کردهاند
مگر آنها که در گذشته و پیش از نزول آیه حرمت گرفته بودید زیرا این کار عمل زشت و زنا و موجب بغض و دشمنی شدید
خداوند و روش نادرستی میباشد از این آیه استفاده میشود: زنی ص: 155
را که پدر به عقد خویش درآورد بر پسر حرام است خواه پدر دخول بکند یا نکند اما اگر پدري به طور زنا به زنی دخول کند آیا
باز هم بر پسر حرام است یا نه در آن خلاف است ولی یکی از مفسرین مینویسد: که تعمیم آیه دلیل بر این است که حرام میباشد
و همچنین آیه دلالت دارد بر اینکه زن پدر و هر چه بالا رود از جد و اجداد بر پسر و هر چه پائین آید از نواده و نتیجه حرام است
اجماعا و بدون خلاف.
(22)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 155
صفحه 92 از 275
هم مگیرید آن زنان کابائتان در نکاح آورده بودند از عیان
بر شما زوجه پدر باشد حرام جز که پیش از نهی از رب الانام
این عمل در نزد عقل معتمد فاحشه است و دشمنی و راه بد
قبح عقلی فاحشه است و کار زشت قبح شرعی مقت باشد در سرشت
قبح عرفی شد یقین ساء السبیل در نظرها نیست ممدوح و جمیل
(22)
ص: 156
شان نزول .... ص : 156
در دوران جاهلیت مرسوم بود با زن پدر ازدواج میکردند چنانکه صفوان بن امیه زن پدر خود به نام فاخته دختر اسود بن مطلب را
بزوجیت گرفته بود و نیز حصین بن ابی قیس زن پدر خود کبشه دختر معن را به زنی گرفته بود و همچنین منظور بن ریان بن مطلب
زن پدر خود ملیکه دختر خارجۀ را به عقد خویش درآورده بود لذا این آیه براي منع ازدواج با زنان پدر نازل گردید.
اشعث بن سوار گفته: ابو قیس که یکی از مردان خوب و صالح انصار بود وقتی از دنیا رفت پسرش قیس زن پدر خود را
خواستگاري کرد زن گفت تو فرزند من هستی من خدمت رسول خدا میرسم و هر چه آن حضرت امر فرمودند انجام میدهم
سپس پیش پیغمبر آمده و حضرت را از جریان امر آگاه ساخت لذا خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند.
تفسیر مجمع البیان و روض الجنان و کشف الاسرار نیز این سبب نزول را نقل کردهاند.
ص: 157
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 157
قوله تعالی إِنَّهُ کانَ فاحِشَۀً وَ مَقْتاً.
مقت- یعنی بغض شدید نسبت به کسیکه میبینی مرتکب کار قبیح است به نظر راغب مقت به معنی مطلق بغض است لکن اقرب
الموارد مینویسد:
مقته مقتا یعنی ابغضه اشد البغض عن امر قبیح.
و در جاهلیت نکاح نامادري را نکاح المقت میگفتند چنانکه در آیه 3 سوره صف میفرماید:
کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ در اینجا مقتا تفسیر کبر است یعنی مبغوض بزرگی است نزد خدا اینکه بگوئید آنچه را که
نمیکنید و نخواهید کرد ظهور آیه در مطلق تخلف فعل از قول و خلف و عدو نقض عهد است ولی ما بعد آیات نشان میدهد که
راجع به تخلف از جهاد میباشد و بطوریکه گفتهاند مراتب قبح سه تا است.
1) قبح عقلی و آن فاحشه است. )
2) قبح شرعی و آن مقت است. )
3) قبح عرفی و آن ساء سبیلا است و به نظر برخی از مفسرین کلمه فاحشۀ در آیه مورد بحث اشاره به قبح عقلی و عرفی این عمل )
است و مقت اشاره به مبغوضیت آن نزد خداوند متعال و ساء سبیلا اشاره به مفسده آن میباشد و اللّه اعلم.
صفحه 93 از 275
و از این ماده است:
مقیت یعنی دشمنی کننده و خشم گیرنده.
ص: 158
توضیحات .... ص : 158
1) قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً. )
در دوران جاهلیت زن مانند اثاث خانه و متاع شمرده میشد تا این حد که نزدیکان شوهر متوفاي او به اکراه بر او مستولی میشدند
و چون مردن مردي نزدیک میشد دوست یا رفیق یا یکی از نزدیکانش لباس خود را روي زن او میافکند و میگفت زن او هم
مانند مالش ارث و حق من است و بعد از مرگ شوهرش اگر میخواست با او ازدواج میکرد یا او را به شوهر دیگر هدیه میداد و
یا او را همینطور نگاه میداشت و یا آنگه به زوجیت دیگري در میآورد و صداق او را میگرفت و به آن زن چیزي نمیداد و
همچنین از عادت زشت دوران جاهلیت این بود که زن را حبس میکردند و بر وي تنگ میگرفتند تا آنچه از شوهرش به او رسیده
فدیه بدهد و به بخشد و اگر زن پیش از آنکه لباس بر او بیافکنند به خانه کسان خود میرفت مالک نفس خود میشد و کسی را بر
او حقی نبود و آیه مبارکه از این رسوم غلط جلوگیري نموده و میفرماید: بر شما حلال نیست که آنان را به طریق ارث و اکراه
تصرف نمائید در حقیقت آیه مبارکه داروي این دردها و علاج قاطع این بیچارگیها بود و زن را به منزلت و مکانت لایقه خود
رسانید و او را شریک زندگی مرد و انسان زنده صاحب شخصیت معرفی نمود.
آري اسلام و قرآن است که در چهارده قرن پیش این عنایت را فرموده و بدون جنبه افراط و تفریط و به مقتضاي حکمت تعلیماتی
صادر نموده است. ضمنا دستور معاشرت با زنان و نیکی و احسان به آنها در حدودي است که مخالف أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 159
رضاي خدا نباشد و در صورتی که خدا از عمل آنان راضی نباشد ردّ آنها مقتضی غیرت است و غیرت از اخلاق خدائی و اخلاق
انبیاء و اولیاء علیهم السلام است و اما در باره جمله و لا تعضلوهنّ اقوال مختلفی ذکر کردهاند که ما به بعضی از آنها به نحو اختصار
اشاره میکنیم:
طبري نوشته ابن عباس و حسن بصري و عکرمه گفتهاند: یعنی اي وارثان همسرهاي مورثین خود را به خاطر گرفتن اموال و مهریه و
میراثان از ازدواج ممانعت نکنید.
سدي و ضحاك گفتهاند: یعنی زنها را بخاطر آسایش خود آزار نکنید که به شما فدیه و مال بدهند.
ابن زید گفته در مکه میان قریش مرسوم بود اگر زن موافق با مرد نمیشد و میخواست از او جدا شود مرد با یک شرط موافقت
میکرد که زن حق ازدواج با دیگري نداشته باشد مگر با اجازه او وعدهاي را هم براي این قرار داد شاهد میگرفتند و آن را
مینوشتند و به مرد میسپردند و هر وقت براي زن همسر پیدا میشد اگر به آن مرد چیزي میداد و او را راضی میکرد اجازه
ازدواج میداد و گر نه مانع میشد. به عقیده مجاهد منظور ولی است که باید زن را از ازدواج منع نکند لذا گفتهاند سختگیري بر
زنان به قصد بخشیدن مهر خود و یا به خاطر استفادههاي دیگر براي مرد حرام است مگر آنکه زن فحشاي آشکار و هویدائی
مرتکب گردد که در آنجا مرد حق دارد به زن سختگیري بکند تا از بذل مهر او برخوردار شود.
2) قوله تعالی وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ مراد از استبدال در این آیه شریفه طلاق دادن به زن سابق و تزویج لاحقه است )
و منظور از جمله و آتیتم احدیهن قنطارا مهریه زن قبلی است که مطلقه شده است و اما موضوع طلاق اگر از طرف شوهر است در
صورت عدم دخول نصف مهر را باید ص: 160
صفحه 94 از 275
بپردازد و اگر بعد از دخول باشد به قرینه کلمه افضی باید همه مهر را بدهد و مقصود از بهتان هم امري است بر خلاف حق و واقع
که گناه بزرگی است خصوصا در حق زوجه مطلقه که بیکس و بدون نفقه و کسوه میشود ولی اگر زن بخواهد طلاق بگیرد یک
مقدار از مهریه خویش یا همه آن را یا چیز دیگري به شوهرش میبخشد تا او را طلاق دهد این طلاق طلاق خلعی است و شوهر
حق رجوع ندارد مگر اینکه زن رجوع در بذل نماید.
3) قوله تعالی وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ. )
به نظر ابن عباس و مجاهد و سدي معنی آیه این است: چگونه مال را از ایشان میگیرید در حالیکه با یکدیگر تماس گرفته و
خلوت کردهاید زیرا کلمه افضاء کنایه از مجامعت است لکن به عقیده برخی از مفسدین افضاء عبارت از خلوت صحیح است اگر
چه مجامعتی هم صورت نگرفته باشد و علت اینکه خلوت را افضاء نامیدهاند این است که در موقع خلوت براي مجامعت مانعی
وجود ندارد اما بنظر ابن عباس در تفسیر کلبی افضاء عبارت از این است که مرد و زن در یک بستر جمع شوند اعم از اینکه
مجامعت داشته باشند یا نداشته باشند در هر دو حالت مهر بر شوهر واجب میشود. و در معنی میثاق غلیظ نیز اقوالی نقل کردهاند از
آن جمله است: به نظر ابن سیرین، ضحاك، قتاده، سدي میثاق غلیظ عهدي است که در موقع ازدواج مرد میبندد که زن را به نیکی
نگهداري کند و به نیکی رهایش سازد ولی به عقیده زید و مجاهد منظور از میثاق غلیظ همان نکاهی است که زن را بر مرد حلال
ساخته است اما پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند: منظور این است که ایشان را به عنوان امانت الهی گرفتید و با کلمه
خدا بر خویش حلال نمودید. و نیز راجع به منسوخ بودن یا نبودن این دو آیه مفسرین اقوالی را نقل نمودهاند از آن جمله است: به
اعتقاد اکثر مفسرین این دو آیه نسخ ص: 161
نشدهاند لذا شوهر نمیتواند چیزي از زن مطالبه کند مگر در طلاق خلعی زیرا در این موقع کراهت از جانب زن است لذا حکم این
دو آیه با حکم طلاق خلع ناسازگار نیست و نسخ نشده است اما به نظر بکیر بن بکر بن عبد اللّه مزنی این دو آیه نسخ نشده ولی
مرد نمیتواند چیزي از زن مطالبه کند حتی در مورد طلاق خلع و به اعتقاد حسن این دو آیه به وسیله آیه 229 سوره بقره که
میفرماید:
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا یُقِیما حُ دُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما فِیمَا افْتَدَتْ بِهِ ... نسخ شده است زیرا معنی آیه این است: اگر ترسیدید که زن و
شوهر حدود خدا را اقامه نکنند گناهی بر آن دو نیست که در مقابل مالی که زن میدهد طلاق بگیرد.
4) قوله تعالی وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ از جمله محرمات نکاح که در اسلام از نظر رعایت احترام در باره آن منع اکید )
وارد شده اما در دیانتهاي گذشته رعایت نشده است تزویج زن پدر است که بخاطر رعایت احترام پدر نمیتوان هیچگاه با همسران
او ازدواج نمود و آیه مورد بحث نیز آن را عمل شنیع و رفتاري زشت معرفی نموده است چنانکه طبعا نیز این عمل مورد نفرت
خردمندان است ولی در باره فرزندانی که قبل از نزول آیه از آیه تزویج همسر پدر بوجود آمدهاند بطلان، سرایت نمیکند و نسبت
فرزندي آنها با پدر و مادرشان از نظر جریان طبیعی محفوظ است و اسلام نیز آن را امضا نموده است.
و استثناء در این آیه منقطع است زیرا استثناء ماضی از مستقبل نمیشود مانند آیه 56 سوره دخان که میفرماید:
لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَۀَ الْأُولی اما بعد از نزول این آیه اگر کسی این عمل را قبلا نیز انجام داده باشد باید رها کند و دیگر
نمیتواند نزد او برود گر چه بعضی از مفسرین در توضیح این آیه گفتهاند یعنی آنچه گذشته به حال خود باقی گذارید و رها
مکنید که براي شما جایز است لکن به نظر بلخی این ص: 162
قول خلاف اجماع و دین اسلام است ضمنا باید توجه کرد همانگونه که زن پدر بر پسر حرام است زن پدر پدر و ... بر پسر و پسر و
... نیز حرام است و این مسأله اتفاقی است و خلافی در آن نیست.
بطور کلی اسلام بر اساس فوائد مهمی که خانواده دارد به این واحد کوچک اجتماعی بسیار اهمیت میدهد و در عین حال به
صفحه 95 از 275
مقررات و سنن جوامع بشري احترام میکند و خانوادهائی را که به پیروي از سنن دیگري بوجود آمدهاند به رسمیت میشناسد و
فرزندان آنها را هم حلال زاده میداند زیرا نتائجی که مورد نظر اسلام است یعنی تربیت اولاد و عدم اختلاط انساب و ... از آنها نیز
بدست میآید بنابر این حساب هر جامعهاي پیرو هر سنتی که باشد آمیزشهائی که در خارج از چهارچوبه مقرراتش انجام گیرد زنا
میشمارد.
ص: 163
روایات .... ص : 163
1) علی بن ابراهیم ذیل آیه وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَ حَ آباؤُکُمْ از ابی جارود روایت کرده که وي گفت امام محمد باقر علیه السلام )
فرمودند: در زمان جاهلیت تا اوایل اسلام عادت بر این بود اگر مردي فوت میکرد و عیالی داشت و ارث آن مرد جامه بر آن زن
میانداخت و او را به همان مهریکه مرد متوفی قرار داده بود به ارث میبرد و آن زن مانند سایر اموال میت به ارث برده میشد وقتی
که ابو قیس بن اسلت فوت کرد محض بن ابی قیس پارچهاي بر سر زن پدرش کبیشه دختر معمر بن معبد انداخت و او را به ارث
برد ولی بدون آنکه او را نفقه دهد یا با او مباشرت کند نگاه داشت کبیشه خدمت پیغمبر اکرم شرفیاب شد عرض کرد ابی قیس
وفات کرده و پسرش مرا به ارث برده نه بر من انفاق میکند و نه مباشرت و نزدیکی مینماید و نه مرا رها میسازد تا به عشیره و
اهل خود برگردم پیغمبر به او فرمود به خانهات برگرد شاید در این باره حکمی نازل شود و تو را مطلع نمایم سپس آیه فوق نازل
شد و کبیشه به عشیره و اهل خود برگشت و در مدینه مانند کبیشه زنانی بودند که به ارث در اختیار وراث قرار گرفته بودند اما ارث
برندگان از فرزندان زن مرد متوفی نبودند بلکه غیر از فرزند او بودند.
2) در المنثور نوشته ابن جریر از جابر روایت کرده که رسول خدا فرمودند در مورد زنانتان از خدا بترسید زیرا آنان را به امانت از )
خدا گرفتهاید و به نام خدا ناموسشان حلال شما گردیده و حق شما بر ایشان است که کسی را که شما نمیخواهید بر روي فراش
شما نیاورند و اگر کردند بی محابا ایشان را بزنید و حق ایشان بر شما روزي و جامه است به نحویکه در بین مردم مرسوم باشد.
3) عیاشی از امام جعفر صادق علیه السلام روایت نموده که آنحضرت ص: 164 )
فرمودند معمول بود بعضی از مردان در مقام اضرار به زنان خود برمیآمدند براي اینکه چیزي از آنها بستانند و رها نمایند خداوند
متعال آنان را با آیه وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ ... از این عمل منع فرمودند.
4) مجمع البیان از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: )
میثاق غلیظ عقدي است که از زوج در حالت عقد میگیرند که زن را به حسب رسم متداول یا بهتر از آن نگهداري کنند.
5) معانی الاخبار مینویسد: روایت شده که عمر بن خطاب بر فراز منبر گفت: آگاه باشید مبادا مهریه زنان خود را زیاد قرار دهید )
بانوئی برخاست و گفت یابن خطاب خدا به ما عطا کرده که مهریه زیاد داشته باشیم و تو ما را از این نعمت ممنوع میداري سپس
آیه وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً را تلاوت نمود عمر گفت:
کل الناس افقه من عمر حتی النساء.
یعنی همه مردم از عمر داناتر میباشند حتی زنان این بگفت و از رأي خود برگشت.
6) مجمع البیان از صادقین روایت نمود که فرمودند: قنطار یک پوست گاو پر از طلا است. )
7) کافی و عیاشی از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که فرمودند: میثاق عقد نکاح است و استحکام آن به معاشرت مرد )
است با زن به انزال.
8) عیاشی از امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده که آن حضرت فرمودند نکاح زن جدّ به مقتضاي آیه وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ )
صفحه 96 از 275
آباؤُکُمْ جایز نیست.
ص: 165
تجزیه و ترکیب .... ص : 165
1) قوله تعالی لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ. )
مصدري که از کلمه ان ترثوا بوجود میآید فاعل کلمه لا یحل میباشد و تقدیر جمله چنین است:
لا یحل لکم ارث النساء- کلمه کرها مصدري است در موضع حال به این صورت: کارهات و لا تعضلوهن لتذهبوا یا عطف است به
ترثوا و تقدیرش چنین است و لا ان تعضلوا یا نهی معطوف بر لا یحل لکم میباشد زیرا معنی نهی را میدهد.
قوله تعالی أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَۀٍ مُبَیِّنَۀٍ- مصدري که از کلمه ان یاتین بوجود میآید بنابر حال بودن منصوب است و تقدیرش چنین است:
ایتات بفاحشۀ- کلمه مبینه یعنی روشن و آشکار و از سیبویه نقل شده معنی ابان- استبان- بین تبین همه یکی است (آشکار) که
گاهی متعدي و گاهی لازم استعمال میشود مثلا ابان الشئ استبان- بین تبین یعنی آشکار شد و انبت الشئ و استبنته بینته یعنی
آشکار کردي آن چیز را در اولی لازم و در دومی متعدي بکار برده شده است.
2) قوله تعالی بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً- کلمه بهتانا- و اثما- بنابر اینکه مصدر و در جاي حال نشستهاند منصوبند یعنی أ تأخذونه مباهتین و )
آثمین- و کیف تاخذونه استفهام انکاري است یعنی چگونه وجدان شما قبول میکند که مهریه زن مطلقه خود را پس بگیرید و
حال آنکه ...
قوله تعالی إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ استثناي منقطع است زیرا استثناي ماضی از مستقبل صحیح نیست یعنی لکن ما قد سلف فلا جناح علیکم
یعنی آنچه گذشته گناهی بر شما نیست و کلمه سبیلا بنابر اینکه تمیز است منصوب میباشد.
ص: